آرادآراد، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره

نی نی کوچولوی من

آراد 5 ماهه

آراد نازم ٥ ماهگیت مبارک باشه. خدایا شکرت که به من یه پسر ناز دادی .روز به روز وابستگیم بهت بیشتر میشه پسرکم . این روزها سرم شلوغه بود . واسه همین بازم غیبت داشتم ! آراد تپلي من همچنان غلت نميزنه !! البته الان فكر ميكنم اصلا دوست نداره غلت بزنه وگرنه شايد بتونه آخه وقتي گريه ميكنه خودشو خيلي بلند ميكنه و تا كاملا هم به پهلو ميشه . در عوض بدون كمك چند لحظه ميشينه .بعدش از پشت يا پهلو وا ميره !! تو بغلم هم كه هست خودشو بلند ميكنه و ميخواد بشينه . راستي دوست دارم عذاي كمكي رو شروع كنم . ولي ميترسم بيشتر از اين تپل شه . الان 9 كيلو 800 گرم شده (آخر 5 ماهگي).  ديروز به اندازه يه مولكول !! هويچ پخته گذاشتم دهنش . ولي اصلا متوجه ن...
16 اسفند 1390

ماشین سواری من و آراد

آراد خوشگلم دیروز برای بار دوم با هم با ماشین رفتیم بیرون .اولین بار چند روز پیش بود که میخواستیم دو تایی بریم خونه دایی محسن . اولش کلی هول کردم و گفتم بهتره آژانس بگیرم چون ممکنه نتونم هم رانندگی کنم هم مواظب تو باشم .بعد دل رو به دریا زدم و گفتم باید امتحان کنم .اول خوابوندمت . بعد که مطمئن شدم خوابت سنگین شده کریر تو و ساکتو بردم تو ماشین گذاشتم و ماشین رو هم از پارکینگ در آوردم .بعد اومدم بالا دیدم هنوز خوابی . خودم هم آماده شدم . بعدش لباساتو یواش تنت کردم تو هم یواش یواش بیدار شدی .یه پتو هم انداختم دورت و با هم رفتیم مهمونی . خیلی برام جالب بود . این اولین باری بود که دو تایی میرفتیم جایی . احساس خوبی داشتم . تو هم اصلا مامانی رو تو ...
25 بهمن 1390

آراد 4 ماهه

امروز آراد 4 ماهش تموم شد و رفت تو 5 ماه .صبح بردم واکسنشو زدم .یه ذره گریه کرد بعدش ساکت شد. وزنش 8.100 (بگو ماشالله) قدش 65 دور سر 42 آراد خان کمی تنبل تشریف دارن و هنوز بلد نیست غلت بزنه تا نصف بلند میشه دوباره بر میگرده سر جاش !!ما هم همچنان منتظریم که غلت بزنه .گاهی با صدا میخنده و کلی ذوق میکنیم. آراد کوشولو وقتی از خواب پا میشه اول دوروبرشو نگاه میکنه بعد که منو میبینه خنده هاشو شروع میکنه و دقیقا این زمانیه که من هنوز از خواب سیر نشدم ! یه ذره خودمو به اون راه میزنم شاید بخوابه .میبینم همینطور با تعجب بهم نگاه میکنه .تا چشممو باز کنم بهش نگاه کنم شروع میکنه به خندیدن .قربون اون  دهن بی دندونت برم که وقتی میخندی لثه هات...
13 بهمن 1390

بدون عنوان

این سومین باریه که تا میام اینجا خاطره بنویسم آراد بیدار میشه و نمیذاره ! امید وارم این بار بتونم کامل بنویسم.آراد جونم سه شبه که تا 7 صبح میخوابه .باورم نمیشه.اولین بارکه بیدار دم ساعتو دیدم 7 صبحه از خوشحالی میخواستم بال در بیارم .خیلی وقت بود اینطوری نخوابیده بودم . گرچه شبی چند بار باید پتو رو از رو سر آراد بر دارم! آخه تازگیا آراد کوچولوم رفته تو نخ پتو و یک سره پتو رو با این دستای کوچیکش میگیره و میندازه رو صورتش ، بعد اون زیر دست و پا میزنه و تقلا میکنه !! اصلا نمیتونم تنها بذارمش و لحظه به لحظه باید بهش سر بزنم تا از زیر پتو نجاتش بدم !!!! موقع شیر دادن هم اگه عوض پیش بند دستمال کاغذی بذارم دستمال رو با دستش میگیره تو هوا ت...
3 بهمن 1390

کالسکه سواری

دیروز بلاخره کالسکه آراد رو از خونه مامانم به خونه خودمون انتقال دادم و آراد کالسکه سواری رو افتتاح کرد . حدود یه ساعتی قدم زدیم .فقط یه بار گریه کرد و مجبور شدم از کالسکه بر دارمش و یه ذره تو بغلم نگهش دارم . دوباره که آروم شد گذاشتم سر جاش . طفلی کلی تعجب کرده بود . آخه به خاطر هوای سرد زیاد بیرون نبرده بودمش . همش تو محیط خونه بود . بیرون رو دیده بود دیگه خواب و گشنگی از یادش رفت . چشماشو گرد کرده بود و اطراف رو نگاه میکرد. برای خودم هم خوب بود من که قبلا یه روز هم خونه نمینشستم حالا مدتی بود خونه نشین شده بودم . حالا هی منتظرم کی هوا دوباره آفتاب شه با آراد گلم بریم پیاده روی. گرچه هر چقدر هم که آفتاب باشه بازم هوا سرده چون بلاخره ...
27 دی 1390

سه ماهگی آراد

آراد خوشگلمو برای چکاپ بردم پیش دکتر. ولی کاش نمیبردم . اتاق انتظار پر بود از بچه های مریض که سرفه و عطسه میکردن. خیلی نگران شده بودم و صد بار به خودم لعنت فرستادم که چرا بچه سالم رو تو این محیط آلوده آوردم . دکتر هم کار خاصی نکرد . چند لحظه بیشتر روش وقت نذاشت .فقط گفت همه چی خوبه .وزنش هم 7 کیلو و خورده ای بود.خلاصه کلی دعا کردم که آرادم مریض نشه .خدا رحم کرد چند روزیه آراد سینمو خیلی سخت میگیره و فکر کنم یواش یواش داره شیر خشکی میشه . کاش اینجوری نشه . تاحالا هر دو رو با هم میدادم .ولی الان شیر خشک رو ترجیح میده و اونقدر گریه میکنه که مجبور میشم شیر خشک بدم.دوست داشتم حداقل تا 6 ماهگی شیر خودمم بدم.فعلا که دارم مبارزه میکنم ببینم کی کم ...
24 دی 1390

بدون عنوان

آراد  جونم 2 روز دیگه 3 ماهه میشه . امروز قراره ببرمش دکتر برای چکاپ . خیلی بامزه شده  و خودشو تو دل همه جا میکنه .حسابی هم خنده رو و خوش اخلاقه .تازگی ها فهمیدم علاقه خاصی هم به تلوزیون داره . دیروز یه جوری فوتبال نگاه میکرد انگار کارشناس فوتباله !! گاهی هم بی خودی میخندید !! خواب شبش هم خیلی بهتر شده.از 1 شب تا 6 صبح یکسره میخوابه . بعد هم شیر میخوره و دوباره میخوابه تا 9.5.اینجوری روزها خیلی سرحال ترم. مثل اینکه بیدار شد . من باید برم !!
10 دی 1390

عکس های آراد نازم در دو ماهگی

این هم عکس های آراد جیگرم در دوماهگی. من بلاخره بعد از یک غیبت طولانی دوباره برگشتم. دیگه اومدم خونه خودمون و زندگی سه نفرمونو شروع کردیم. به نظرم بچه داری فقط قسمت بی خوابی هاش سخته البته آراد نازم زیاد مامانشو اذیت نمیکنه و شبها یکی دو بار بیشتر بیدار نمیشه اونم بعد از خوردن شیرش دوباره خودش میخوابه. خدایا ممنونم ازت بابت این هدیه آسمونی که بهمون دادی . روزی هزار بار شکرت میکنم . و دعا میکنم هر کی که در انتظار فرزند هست خدا این هدیه شیرین رو ازش دریغ نکنه . آمین ... ...
22 آذر 1390

ختنه کردن آراد جیگر

با سلام من با یک غیبت طولانی دوباره برگشتم. البته از این به بعد دیگه تند تند آپ میکنم چون کم کم دارم میام خونه خودمونو به نت دسترسی دارم. دیگه پر رویی هم حدی داره !! الان 2 ماهه خونه مامانم هستیم !! نمیدونم خونه خودم بیام وقت میکنم سرمو بخارونم یا نه . تا حالا مامان نازم همه زحمتهامو میکشید.شنبه واکسن 2 ماهگی آراد خوشگلمو میزنیم و بعد رفع زحمت میکنم و میام سر خونه زندگیم ! حال آراد بهتر شده اما جای چند تا از اون کهیر های لعنتی روی صورتش مونده.دکتر گفت به مرور خوب میشه. دیروز هم آراد رو بردیم ختنه کنیم . خیلی دلم براش می سوخت. اصلا نتونستن تو نطب دوام بیارم. البته دکتر هم منو دنبال دخود سیاه فرستاد و گفت برو دارو ها رو بگیر . رفتم ...
6 آذر 1390

آرادم مریض شده

خیلی اعصابم خورده . آرادنازنینم مریض شده . کل صورت و بدنش عین کهیر زده بیرون و پوست نازنینش پر از جوش های قرمز شده . 2 تا دکتر عوض کردم ولی تشخیص ندادن .براش دعا کنین . الان یه هفتست که فقط دوا عوض میکنیم و هیچ کدوم تاثیر ندارن
27 آبان 1390