آرادآراد، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

نی نی کوچولوی من

آراد 27 روزه

1390/8/9 13:50
نویسنده : مریم
1,074 بازدید
اشتراک گذاری

من بعد از یه غیبت بزرگ برگشتم. امروز آراد جونم 27 روزه شده . منم کم کم به شب زنده داری دارم عادت میکنم .اوایل برام خیلی سخت بود . البته آراد نازم خیلی مظلومه . فقط به خاطر شیر گریه میکنه . بارها شده شب همش ناله های کوچولو میکرده و من هی غر میزدم که چرا ساکت نمیخوابه و تو خواب ناله میکنه .بعد که بلندش میکردم میدیدم لباسش تمام خیس شده بیچاره واسه همون ناله میکرد.

بازم یادم رفت عکس آراد رو برای آپلود بیارم . دوربینم خونه مامانم مونده . آخه اونجا همش ازش عکس میگیریم یادم میره بیارمش اینجا (خونه خودم)

راستی وزنم رو 65.5 باقی مونده و کم کم دارم نگران میشم !!! شنبه هم عروسی برادر شوهرمه و یه مسافرت در پیش داریم. احتمالا برام خیلی سخت بگذره چون هم باید مواظب آراد باشم هم به آرایشگاه و عروسی و این چیزا برسم.

خدا به داد نی نی جونم برسه که باید توسط اونهمه فامیل دست به دست شه و احتمالا بوسیده شه !!!!!!

امروز میخوام برم آرایشگاه بعد از مدتها یه صفایی به موهام بدم و هایلایت کنمش . آخه تو 9 ماه بارداری حسابی بهشون استراحت دادم !

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

آخرين پرواز
9 آبان 90 19:05
سلام عزيزم خيلي خوشحال شدم كه آپ كردي! همش من بيام تو نمياي! آره ديگه آراد هم بايد دست به دست بشه كه همه او را ببوسند!! مثل من! من اون موقع نوزاد بودم هركسي منو ميديد منو بوس ميكردند چه بوسي!!!!!! بوس آبدار. خيلي كيف ميكردند وقتي منو ميديدند !!!!!! خيلي خوشگل بودم. تپل - سفيد و سرخ - چشمانم سياه همه مجذوب ميشدند دهان همه آب ميشدند دلشون ميخواست منو بخورند! اشكالي نداره كه عكس ها رو آپلود نكرديد . مواظب بچه ات باش.
فرناز
10 آبان 90 1:42
سلام ململی من! خوبی مهربونم؟ گل پسرمون خوبه ایشاا...؟ الهی زنده باشه و مایه افتخارتون باشه. در مورد وزن باید بگم طبیعیه منم رو 65 ثابت شدم و دوماه بعد از زایمانم شدم 63 و فعلا بین 62 و 63 تو نوسانم آخه به خاطر شیرم نمی تونم رژیم بگیرم. یه وعده غذاییم رو اگه یه ذره دیر بخورم ریحانه خانم دادش درمیاد... می خوام وقتی 6ماهه شد و شروع کرد به غذا خوردن منم یه کوچولو مراعات کنم تا این چند کیلو هم آب بشه. رمز رو خصوصی می ذارم.
غزلک*مامان فسقلی*
10 آبان 90 13:27
مریم جون عکسسسسسسسسسسسسسس بذار دیگه
آخرين پرواز
11 آبان 90 14:25
خدا بیامرزدشون. الان اون ور دنیاست حتما خوشحال اند! حتما اینکار رو بکن چون من الان به طور کامل زبان مازندرانی نمیفهمم! چون که مامانم زبان فارسی یادم داد نه زبان مازندرانی! واقعا برام مشکله که بفهمم! مامانت هم آراد رو ناز میکنه همه مادران اینطوری اند! خیلی براشون عزیزه! من میرم شمال مادربزرگم و پدربزرگم و بابابزرگم و مامان بزرگم ناز میکنه منو! ول نمیکنه منو! خیلی دوستم دارن! خودت هم ميدوني اولين نوه شان هستم. مثل آراد كوچولو.
ریحانه
11 آبان 90 15:51
سلام مریم جون. خانمی ممنونم از راهنمائیت. عزیزم آراد رو میبری جای شلوغ خییییییلی مواظب باش چون فصل حساسیته و هر نفسی ممکنه آلودگی داشته باشه. عزیزم بهراد نافش قلمبه نیست اما خییییییلی زور میزنه. یه شب مامان بزرگ علی اومد خونمون دید اینجوریه یه کم روغن بادوم درست کرد یه قاشق بهش دادیم خورد خیلی بهتر شد. اگه دیدی آراد خییییلی زور میزنه یه قاشق کوچولو آب ولرم که قبلأ جوشیده هم خوبه... البته دکترا هر دوتا مورد رو رد میکنن اما واسه بهراد که جفتش خوب بود!!! یه قطره ای هم هست به اسم COLIC EZ یا herbal mixture اینا جفتش خوبه. عکسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس بذار مامان تنبل مردیم از کنجکاوی.