اولین پست
فعلا خودمم باورم نمیشه...
قرار بود از اولین روزی که فهمیدم باردارم شروع کنم به نوشتن خاطراتم ولی یه ذره تنبلی کردم و حالا دارم مینویسم.
باید از اول شروع کنم:
روز ۲۲ بهمن بود و من حسابی سرما خورده بودم. میخواستم قرص بخورم ولی چون پری ۴ روز عقب افتاده بود گفتم حالا یه بیبی چک امتحان کنم بعد با خیال راحت قرص بخورم.
خلاصه بی بی چک رو امتحان کردم و از دور دیدم فقط یه خط صورتی افتاده . منم تقریبا مطمئن بودم که فقط باید یه خط بیفته . خلاصه رفتم دست و صورتمو شستم و برگشتم که بی بی چک رو راهی سطل آشغال کنم که یهو چشمم به یه خط صورتی کمرنگ هم افتاد.....
هی دقت کردم ... دیدم آره دو تا خطه . خلاصه زودی اومدم اینترنت و گشتم همه جا نوشته بود خط کمرنگ هم نشان مثبته
زیاد جدی نگرفتم و فکر کردم از علایم سرماخوردگیه..
شب یه بی بی چک دیگه خریدم و گذاشتم تا صبح امتحان کنم که جوابش مطمئن تر باشه.
شبش اصلا خوابم نبرد تا اینکه ساعت ۶ صبح دوباره تست کردم و دیدم بعله...
دو خط قرمز پر رنگ...
ساعت ۱۱ هم رفتم آزمایش خون دادم که جوابش مثبت بود.
باورم نمشد...هم خوشحال بودم که اینهمه بی دردسر بچه دار شدم و هم کمی استرس گرفتم . شوهرم هم خیلی خوشحال شده بود . خودش زودی زنگ زد و به مامانم خبرشو داد.
برای روز سه شنبه هم دکتر وقت گرفتم .
روز سه شنبه رفتم دکتر و یه پرونده تشکیل دادم و دکتر برام اسید فولیک و ویتامین ب ۶ نوشت.
قرار شد ۲۰ روز دیگه دوباره برم برای سونو.
تو مطب دکتر که بودم بعضی خانمهای باردار میومدن و شکماشون گنده بود همش با خودم فکر میکردم کی میشه منم این مراحل رو بگذرونم.
یه خانمه میگفت هفته ۳۵ هست . در حالی که من هفته ۵ بودم....
اوه چقد راه در پیش دارم