آرادآراد، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

نی نی کوچولوی من

هفته 37

1390/6/30 17:06
نویسنده : مریم
790 بازدید
اشتراک گذاری

بلاخره به هفته 37 رسیدم. تو کتابم نوشته هفته 37 که تموم شه دیگه نینی کامله .آخ جون یعنی 2 روز دیگه که هفته 37 تموم میشه نینی هم کامل میشه.

امروز نوبت دکتر داشتم و تست NST دادم . حدود 20 دقیقه رو تخت دراز کشیدم و یه دستگاه به شکمم وصل کردن و صدای قلب نینی کوچولومو میشنیدم.یه دکمه هم دادن دستم که هر وقت نینی تکون خورد دکمه رو فشار بدم.خلاصه باید نینی 7-8 بار تکون میخورد تا تست کامل شه . ولی آقا پسر ما مودب شده بود و تکون نمیخورد.

با اینکه شب قبلش هم من و هم باباییش کلی نصیختش کرده بودیم که فردا باید شلوغ کنه و ورجه وورجه کنه که مامانی علاف نشه ولی انگار نه انگار !!!

خلاصه 20 دقیقه طول کشید تا آقا چند تا تکون مختصر به خودش داد.

ولی وقتی تست تموم شد و از اتاق در اومدم همچین تکون میخورد که نگو!!!!

niniweblog.com

خدا رو شکر تست هم مشکلی نداشت .بعدش رفتم پیش دکتر و نتیجه رو نشونش دادم.دیدم دکتر داره تقویم رو نگاه میکنه . بعد هم گفت 16 مهر بیا برای سزارین!!!!!!!!!!باورم نمیشد.

هوراااااااااااااااااااااااااااا

بلاخره تاریخشو فهمیدم . خسته شدم اینقدر تاریخ های احتمالی برای خودم در نظر میگرفتم.البته دوست داشتم زود تر باشه چون 16 مهر 39 هفته و 1 روزه میشم.میترسم دیر باشه.

خلاصه رفتیم حسابداری و اتاق خصوصی گرفتیم که مامان جونم هم اذیت نشه و یه تخت برای استراحت داشته باشه و هزینه عمل هم پرداخت کردیم.اینجور که فهمیدم 18 مهر مرخص میشم یعنی 2 روز میمونم. دیگه واقعا احساس کردم کم مونده و باورم شد نینی داره میاد....

خدایا خودت کمک کن تا 16 مهر اتفاقی نیفته و صحیح و سالم این مدت رو هم بگذرونم.

دیگه باید خیلی احتیاط کنم.خیلی هم احساس سنگینی میکنم . حرکت کردن برام سخت شده.یه ذره که راه میرم فکر میکنم ماهیچه های پهلوم نمیتونه وزن شکممو تحمل کنه.تا اینجا 72 کیلو شدم.

فکر کنم به 74 هم برسم چون فعالیت ندارم .کاش میتونستم بیرون برم اینطوری مثل زندانی ها هستم و فقط تو خونم . حوصلم خیلی سر میره . باید 16 روز هم با همین وضعیت سپری کنم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

آخرين پرواز
30 شهریور 90 22:35
آخييييييييييييييييييييييي خيلي خوشحالم كه ني ني از راه ميرسد.!!! با شوهرت بريد بيرون كمي خستگي تون در بره!!!! حالت عوض بشه برين توي پارك. برين هواخوري!! چه ميدونم!!!!!!هر جا خواستين!!!!!!! مواظب خودت باش. مريم خانم.
سهیلا
31 شهریور 90 12:36
خدا رو شکر مریم جون امیدوارم روزهای باقیمونده رو هم به سلامتی طی کنی و 16 مهر بهترین خاطره زندگیت رقم بخوره
سهیلا
3 مهر 90 15:16
خوندن نظرات چه روحیه ای به آدم میده ممنونتم مریم جونم
مامان الهام
4 مهر 90 9:43
خوش بحالت ای کاش نی نی منم زودی بزرگ میشد و میرسیدیم به روزای اخر
فرناز/ مامان ریحانه ناز ناناش
5 مهر 90 1:09
سلام مامان مریم بهترین روزها رو داری پشت سر میذاری. دلت برای این روزا تنگ میشه. ایشاا... زایمان راحتی داشته باشی و نی نی گولومون به سلامتی دنیا بیاد عزیز راستی عزیز یه زحمتی داشتم وب سهیلا رو باز کردم دیدم سهیلای خودمونه میشه هر وقت به وبلاگ سهیلاجون رفتی بهش بگی فرناز خیلی وقته می خواد بارداریت رو بهت تبریک بگه ولی وبت بهش کد نمیده؟؟؟ ممنون میشم
فرناز/ مامان ریحانه ناز ناناش
8 مهر 90 23:47
سلام مامان مرمرجونم یه دنیا ممنونم که پیغامم رو به سهیلاجون رسوندی. ایشاا... دفعه بعد که میام اینجا عکس ماه نی نیت رو ببینم و حسابی لذت ببرم.
ریحانه
11 مهر 90 2:32
مریم جون کجایی آخه؟؟ خیلی دیر دیر میایا... یادت باشه هااااا. عزیزم روبه راهی؟سر حالی؟ همه چی آرومه؟؟