هفته 30
امروز ٤ روزه که وارد هفته سی شدم.خدایا شکرت. یادمه وقتی تازه هفته ٥ بودم و واسه اولین بار رفته بودم دکتر یه خانومه اومده بود و تو هفته ٣٠ بود.من اونجا کلی حسرت خورده بودم و واسم خیلی دور از دسترس بودو با خودم میگفتم یعنی میشه منم به هفته ٣٠ برسم.و حالا اون روز رسید و منم هفته ٣٠ هستم.انشالله این ٨-٩ هفته هم به خیر و خوشی بگذره. تو این دو هفته که نبودم کلی اتفاقا افتاد.اول اینکه جاریمو دیدم.بدک نبود.همسن و سال خودم بود. ازش خوشم اومد. بعد هم اینکه چند روز پیش هم مادر شوهرم اینا اومدن خونمون و مادرشوهرم یه عالمه وسایل واسه نینی آورده بود که انشالله عکس اونا رو هم میذارم.حالا نمیدونم با اینهمه لباس واسه نینی چیکار کنم!! مادر شوهرم ميگ...
نویسنده :
مریم
17:06