هفته 30
امروز ٤ روزه که وارد هفته سی شدم.خدایا شکرت. یادمه وقتی تازه هفته ٥ بودم و واسه اولین بار رفته بودم دکتر یه خانومه اومده بود و تو هفته ٣٠ بود.من اونجا کلی حسرت خورده بودم و واسم خیلی دور از دسترس بودو با خودم میگفتم یعنی میشه منم به هفته ٣٠ برسم.و حالا اون روز رسید و منم هفته ٣٠ هستم.انشالله این ٨-٩ هفته هم به خیر و خوشی بگذره.
تو این دو هفته که نبودم کلی اتفاقا افتاد.اول اینکه جاریمو دیدم.بدک نبود.همسن و سال خودم بود. ازش خوشم اومد.
بعد هم اینکه چند روز پیش هم مادر شوهرم اینا اومدن خونمون و مادرشوهرم یه عالمه وسایل واسه نینی آورده بود که انشالله عکس اونا رو هم میذارم.حالا نمیدونم با اینهمه لباس واسه نینی چیکار کنم!!
مادر شوهرم ميگفت اصلا فرق نكردي نه پف كردي نه هيچي فقط شكمت اومده جلو و قيافت اصلا بد نشده(آخ جون)
١ مرداد هم یه آمپول رگام زدم که واقعا قیافه وحشتناکی داشت و از دیدنش داشتم سکته میکردم ولی به اونصورت درد نداشت.
راستی من همچنان در اضطراب بودم که نکنه کیسه آبم نشتی داره و ٤ مرداد که نوبت دکتر داشتم دوباره منو فرستاد سونو تا خیالم راحت شه.آخه سونوی قبلی مال ١٠روز بعد ازاین احساس خیسی بود و حالا یه ماه و ده روز گذشته بود و دکتر گفت اگه سوراخ ریزی هم باشه تا الان باید توسونو کاملا مشخص شه.خلاصه رفتم سونو و گفت همه چی سالمه و الکی نگرانی.بعد که از دکتر اومدیم خونه کلی عذاب وجدان گرفتم که چرا واسه وسواس های الکی نینی بیچاره من هی باید سونو بشه!!!
تو راه برگشت هم رفتیم کناردریا و من پامو کردم تو آب دریا.جای همه خالی وای که چه کیفی میداد.موج میزد به پاهام و تو این گرما احساس خنکی میکردم.اگه حامله نبودم کلا میرفتم تو آب.حیف باید تا سال دیگه تابستون صبر کنم تا برم تو آب!!!
وزنم هم 67.5 شده .فشارم همچنان 10 هست.
راستي اسم نيني رو شايد آريا بذارم