آرادآراد، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

نی نی کوچولوی من

کالسکه سواری

دیروز بلاخره کالسکه آراد رو از خونه مامانم به خونه خودمون انتقال دادم و آراد کالسکه سواری رو افتتاح کرد . حدود یه ساعتی قدم زدیم .فقط یه بار گریه کرد و مجبور شدم از کالسکه بر دارمش و یه ذره تو بغلم نگهش دارم . دوباره که آروم شد گذاشتم سر جاش . طفلی کلی تعجب کرده بود . آخه به خاطر هوای سرد زیاد بیرون نبرده بودمش . همش تو محیط خونه بود . بیرون رو دیده بود دیگه خواب و گشنگی از یادش رفت . چشماشو گرد کرده بود و اطراف رو نگاه میکرد. برای خودم هم خوب بود من که قبلا یه روز هم خونه نمینشستم حالا مدتی بود خونه نشین شده بودم . حالا هی منتظرم کی هوا دوباره آفتاب شه با آراد گلم بریم پیاده روی. گرچه هر چقدر هم که آفتاب باشه بازم هوا سرده چون بلاخره ...
27 دی 1390

سه ماهگی آراد

آراد خوشگلمو برای چکاپ بردم پیش دکتر. ولی کاش نمیبردم . اتاق انتظار پر بود از بچه های مریض که سرفه و عطسه میکردن. خیلی نگران شده بودم و صد بار به خودم لعنت فرستادم که چرا بچه سالم رو تو این محیط آلوده آوردم . دکتر هم کار خاصی نکرد . چند لحظه بیشتر روش وقت نذاشت .فقط گفت همه چی خوبه .وزنش هم 7 کیلو و خورده ای بود.خلاصه کلی دعا کردم که آرادم مریض نشه .خدا رحم کرد چند روزیه آراد سینمو خیلی سخت میگیره و فکر کنم یواش یواش داره شیر خشکی میشه . کاش اینجوری نشه . تاحالا هر دو رو با هم میدادم .ولی الان شیر خشک رو ترجیح میده و اونقدر گریه میکنه که مجبور میشم شیر خشک بدم.دوست داشتم حداقل تا 6 ماهگی شیر خودمم بدم.فعلا که دارم مبارزه میکنم ببینم کی کم ...
24 دی 1390

بدون عنوان

آراد  جونم 2 روز دیگه 3 ماهه میشه . امروز قراره ببرمش دکتر برای چکاپ . خیلی بامزه شده  و خودشو تو دل همه جا میکنه .حسابی هم خنده رو و خوش اخلاقه .تازگی ها فهمیدم علاقه خاصی هم به تلوزیون داره . دیروز یه جوری فوتبال نگاه میکرد انگار کارشناس فوتباله !! گاهی هم بی خودی میخندید !! خواب شبش هم خیلی بهتر شده.از 1 شب تا 6 صبح یکسره میخوابه . بعد هم شیر میخوره و دوباره میخوابه تا 9.5.اینجوری روزها خیلی سرحال ترم. مثل اینکه بیدار شد . من باید برم !!
10 دی 1390

عکس های آراد نازم در دو ماهگی

این هم عکس های آراد جیگرم در دوماهگی. من بلاخره بعد از یک غیبت طولانی دوباره برگشتم. دیگه اومدم خونه خودمون و زندگی سه نفرمونو شروع کردیم. به نظرم بچه داری فقط قسمت بی خوابی هاش سخته البته آراد نازم زیاد مامانشو اذیت نمیکنه و شبها یکی دو بار بیشتر بیدار نمیشه اونم بعد از خوردن شیرش دوباره خودش میخوابه. خدایا ممنونم ازت بابت این هدیه آسمونی که بهمون دادی . روزی هزار بار شکرت میکنم . و دعا میکنم هر کی که در انتظار فرزند هست خدا این هدیه شیرین رو ازش دریغ نکنه . آمین ... ...
22 آذر 1390

ختنه کردن آراد جیگر

با سلام من با یک غیبت طولانی دوباره برگشتم. البته از این به بعد دیگه تند تند آپ میکنم چون کم کم دارم میام خونه خودمونو به نت دسترسی دارم. دیگه پر رویی هم حدی داره !! الان 2 ماهه خونه مامانم هستیم !! نمیدونم خونه خودم بیام وقت میکنم سرمو بخارونم یا نه . تا حالا مامان نازم همه زحمتهامو میکشید.شنبه واکسن 2 ماهگی آراد خوشگلمو میزنیم و بعد رفع زحمت میکنم و میام سر خونه زندگیم ! حال آراد بهتر شده اما جای چند تا از اون کهیر های لعنتی روی صورتش مونده.دکتر گفت به مرور خوب میشه. دیروز هم آراد رو بردیم ختنه کنیم . خیلی دلم براش می سوخت. اصلا نتونستن تو نطب دوام بیارم. البته دکتر هم منو دنبال دخود سیاه فرستاد و گفت برو دارو ها رو بگیر . رفتم ...
6 آذر 1390

آرادم مریض شده

خیلی اعصابم خورده . آرادنازنینم مریض شده . کل صورت و بدنش عین کهیر زده بیرون و پوست نازنینش پر از جوش های قرمز شده . 2 تا دکتر عوض کردم ولی تشخیص ندادن .براش دعا کنین . الان یه هفتست که فقط دوا عوض میکنیم و هیچ کدوم تاثیر ندارن
27 آبان 1390

عکس آراد جونم تو یه ماهگی

ا   اینم عکسهایی که قولشو داده بودم. البته چون حجمش رو کم کردم خیلی کوچیک و بی کیفیت شدن. اگه وقت کنم باید دوباره حجمشونو کم کنم طوری که بی کیفیت نشن. اینا رو هول هولکی گذاشتم. راستی ما رفتیم عروسی برادر شوهرم ولی موقع برگشت جاده بسه شد و موندگار شدیم .قرار بود 2 روز بمونیم ولی 8 روز موندیم!!! تازه اونجا که بودیم زلزله هم اومد . خلاصه کلی استرس کشیدم تا برگشتیم خونه !!! ...
21 آبان 1390

آراد یه ماهه شد

نینی خوشگلم یه ماهه شد. شنبه عروسی برادر شوهرمه . میرم ارومیه و بعد از عید قربان بر میگردم . حتما حتما چند تا عکس از آراد کوچولوی خوشگلم میذارم . دیگه تنبلی هم حدی داره !!!!!
12 آبان 1390

آراد 27 روزه

من بعد از یه غیبت بزرگ برگشتم. امروز آراد جونم 27 روزه شده . منم کم کم به شب زنده داری دارم عادت میکنم .اوایل برام خیلی سخت بود . البته آراد نازم خیلی مظلومه . فقط به خاطر شیر گریه میکنه . بارها شده شب همش ناله های کوچولو میکرده و من هی غر میزدم که چرا ساکت نمیخوابه و تو خواب ناله میکنه .بعد که بلندش میکردم میدیدم لباسش تمام خیس شده بیچاره واسه همون ناله میکرد. بازم یادم رفت عکس آراد رو برای آپلود بیارم . دوربینم خونه مامانم مونده . آخه اونجا همش ازش عکس میگیریم یادم میره بیارمش اینجا (خونه خودم) راستی وزنم رو 65.5 باقی مونده و کم کم دارم نگران میشم !!! شنبه هم عروسی برادر شوهرمه و یه مسافرت در پیش داریم. احتمالا برام خیلی سخت بگذره چون ...
9 آبان 1390

12 روزگی آراد کوچولو

سلام به همگی. وای باورم نیشه اینقدر وقت کم داشته باشم که نتونم خاطرات زایمان رو بنویسم !!! فقط اینو تعریف کنم که قرار بود 16 مهر سزارین شم. 12 مهر( 38 هفته و 4 روز) هم چکاب قبل از عمل داشتم که دکتر با معاینه گفت بچت یه هفتست که کامله .اگه بری خونه ممکنه درد طبیعیت شروع شه .آمادگی داری امروز عملت کنم؟من از خدا خواسته قبول کردم . عملم هم با بی حسی نحاعی بود . لحظه به دنیا اومدن آراد بهترین لحظه بود وقتی دورش یه پارچه سبز پیچیده بودن و بهم نشون دادن ... سخت ترین قسمت هم اولین راه رفتن بعد از سزارین بود که خیلی درد داشت. الان الحمدلله حالم خوبه البته جای بخیم کمی درد داره ولی جزئیه . فعلا هم خونه مامانم هستم . و اما آراد .... با...
24 مهر 1390